وسواسی به نام کاهش وزن
آیا میتوانید فکرش را بکنید که تلاش برای داشتن اندامی متناسب با کاهش وزن و اجرای یک برنامه ورزشی پیگیرانه میتواند شما را به داشتن نوعی وسواس فکری یا به بیان دیگر کمخوری عصبی دچار کند؟ متاسفانه آمار دقیقی از میزان مبتلایان به کمخوری عصبی در کشورمان در دست نیست، ولی مسلما تعداد این افراد بدون آنکه حتی بسیاری از بیماری خود مطلع باشند، طی سالهای اخیر رو به افزایش است.
با این حال جالب است بدانید که در آمریکا 10 میلیون نفر به مشکلات تغذیهای دچار هستند که 5 تا 10 درصدشان جان خود را از دست میدهند که مسلما تعدادی از آنها مبتلا به آنارکسیا هستند. در واقع آنارکسیا یا کمخوری عصبی، بیماریای در زمره اختلالات رفتاری طبقهبندی میشود و یکی از اصلیترین رفتارهای ایجادکننده آن، رژیم گرفتن قلمداد شده که امروزه بخصوص در میان خانمها بسیار باب شده است. البته منظور ما داشتن رژیم غذایی مناسب با شرایط فیزیکی و تحت نظر یک متخصص تغذیه نیست.
این روزها دیگر مفهوم اعتیاد از مباحث آشنایی چون موادمخدر، سیگار و مشروبات الکلی بسیار فراتر رفته و مقولههایی چون اعتیاد به پرخوری، کمخوری، خوابیدن و حتی اعتیاد به کامپیوتر و اینترنت و حتی ورزش را نیز در بر گرفته است. در واقع بروز بیماریهای روحی روانی چون آنارکسیا یا کمخوری عصبی، بولیمیا یا پرخوری عصبی و بتازگی هم اعتیاد به ورزش بخصوص در جوامع غربی رو به افزایش است. شاید برایتان جالب باشد بدانید افرادی که دچار اعتیاد به ورزش هستند، هر روز چندین ساعت ورزش میکنند و متوجه نیستند که این امر غیر طبیعی است. معمولا معتادان به ورزش کسانی هستند که هیچ وقت از اندام خود احساس رضایت نمیکنند و دلشان میخواهد همیشه لاغر باشند. البته نباید دچار اشتباه شوید،30 دقیقه پیادهروی روزانه و رعایت تعادل در مصرف غذا نه تنها بیماری تلقی نمیشود، بلکه از مبانی حفظ سلامت روحی و جسمی است.
پرخوری ناشی از افسردگی
ابتدا به پرخوریهای عصبی که معضل بسیاری از افراد چاق است، اشاره میکنیم. بسیاری از ما زمانی که دچار یک بحران روحی مثل اضطراب یا افسردگی یا خشم میشویم، برای جبران این حالات ممکن است دست به رفتارهای مختلف بزنیم. پرخوری و حمله کردن به غذاها، یکی از همین رفتارهاست. این پرخوری تا حدی است که فرد را به سوی شرایط نامساعد وزن و از بین رفتن حالت ایدهآل اندام میبرد. پرخوری این افراد ممکن است تا حدی باشد که هر دو ساعت یک بار به سراغ انواع خوراکیها بروند.
میل این افراد به غذاهای شیرین و پرکالری مثل بستنی و کیک بیشتر است، اما به جای اینکه آنها گرایش خاصی به یک غذای مشخص داشته باشند، عدم تعادل در خوردن در مورد همه غذاها در آنها صدق میکند و فقط شامل غذاهای پرچرب و پرکالری نمیشود. البته خوردن بیش از حد این افراد معمولا دور از چشم دیگران و به صورت پنهانی است، زیرا آنها معمولا بعد از خوردن، احساس شرمندگی کرده و درصدد پنهان کردن این رفتار ناپسند خود هستند. خوردن در این افراد تا حد ناراحتی و درد شکم ادامه مییابد. ممکن است فشارهای روانی مانند اضطراب و استرس و خشم با پرخوری به طور موقت کاهش یابد، اما به طور دائم برطرف نشده و حتی ممکن است روال بدتری به خود بگیرد.
از عوارض خطرناک این بیماری میتوان به پارگیهای مری، فتق معده و بینظمیهای قلبی اشاره کرد. به منظور کمک به این بیماران، تشویق و حمایت خانواده و اطرافیان برای انتخاب یک رژیم غذایی مطلوب و مناسب و کمک پزشکان با تجویز داروهای مربوط به اشتها و داروهای آرامبخش میتواند مفید و ارزنده باشد.
بی رحمیبا شکم گرسنه
گفته میشود در رم باستان که ملت بیکار بودند و حقوق شهروندی میگرفتند، غذا خوردن و حمامکردن، از تفریحات پرطرفدار بود. مراسم خوردن غذا گاهی 3 تا 4 ساعت طول میکشید و بردهها ظرفهای مسی را پیش اربابان چاق خود میبردند تا آنها با باز گرداندن تعمدی غذا، معده را برای خوردن دوباره آماده کنند.بواسطه همین موضوع از سال 1977 بیماری بولیما شناخته شد.
در واقع بولمیا یک بیماری روانی است و نام آن از ریشه یونانی کلمه به معنی گرسنگی حریصانه گرفته شده است و به حالت عجیبی گفته میشود که فرد با میل و شدت فراوان شروع به غذا خوردن میکند و بعد بسرعت به علت عذاب وجدان و ترس و دلهره از چاق شدن، بدن را وادار به دفع غذایی میکند که تازه بلعیده است.
بیاشتهایی عصبی، اختلالی است که در آن فرد علیرغم گرسنگی هیچ رغبتی به خوردن غذا نداردجالب آنکه سوءتغذیه، اختلال املاح بدن، بیماری دندان و لثه، آسیبدیدن صدا، زخم معده، التهاب پوست، مشکلات کبد و کلیه، تشنج، کمخونی، عقیمی و افسردگی، فقط بخشی از عوارض این بیماری هستند. در 10 درصد موارد، بولمیا میتواند حتی منجر به مرگ شود.
با این حال آنارکسیا ازاین بیماری هم وخیمتر است، چرا که این بیماری حالتی است که فرد طی آن حالش از هرچه غذاست بههم میخورد و به هیچوجه اشتها به غذا ندارد و وعدههای غذایش بسیار محدود است. در واقع بیمار آنارکسیا، کسی است که وزنش حداکثر 85 درصد وزن طبیعی است.
اشتها ندارم!
جالب است بدانید که پرخوری یا کم خوری، گاهی منبع فیزیولوژیک ندارد و فقط در نتیجه اضطراب و استرس در فرد ایجاد میشود. بیاشتهایی و پرخوری عصبی اغلب در نوجوانان و زنان رخ میدهد. دلیل ایجاد این دو اختلال، وسواس فکری بیمار نسبت به افزایش وزن است. اگر علیرغم گرسنگی رغبتی به خوردن غذا ندارید، این مساله را جدی بگیرید؛ چون ممکن است مبتلا به بیاشتهایی عصبی باشید.
شاید شما هم توجه کرده باشید که برای جوانان نسل امروز داشتن اندام باریک و لاغر از لحاظ زیبایی دیگر یک ارزش تلقی میشود که شاید بتوان آن را نتیجه تبلیغات بیشمار برای لاغر شدن با قرصهای لاغری، مکملهای رژیمی و انواع وسایل لاغری دانست. با این حال مشکل اصلی اینجاست که بسیاری از نوجوانان، حتی آنهایی که وزن عادی دارند، با هراس از چاقی، به رژیمهای لاغری و کاهش وزن روی میآورند. در حقیقت بیاشتهایی عصبی، اختلالی است که در آن فرد علیرغم گرسنگی، هیچ رغبتی به خوردن غذا ندارد. این ناهنجاری روانی که مشخصه آن ناسازگاری و رویگردانی از غذاست، باعث ایجاد یک محدودیت عمده نسبت به غذا میشود.
افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی در روز کمتر از 600 کالری دریافت میکنند علاوه بر آن از طریق ورزش اضافی و شیوههای غیرمتعارف وزن خود را کمتر میکنند. افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی نسبت به فرم ظاهریشان بسیار حساس هستند و حتی هنگامی که به طرز خطرناکی لاغر شدهاند، خود را چاق تصور میکنند. به نظر میرسد این افراد باید حتما با یک روانشناس مشورت کنند.
عوارض جبرانناپذیر
سوء تغذیه، پوکی استخوان، اختلال در میزان آب و الکترولیتها، بی نظمی و کاهش ضربان قلب، یبوست، کم خونی، ریزش مو یا نرم و ظریف شدن بیش از حد مو، خشن شدن پوست، رویش موی کرک مانند در صورت و تنه، بی قراری و فعالیت بیش از حد، افسردگی و انزوای اجتماعی، اختلالات مغزی، اِدِم (ورم)، کاهش غیرطبیعی درجه حرارت بدن، کاهش فشار خون و سنگ کلیه و... از عوارض بعضا جبران ناپذیر کمخوریهای عصبی هستند. مسلما خواب منقطع و پراکنده، اشتهای به هم ریخته (کم اشتهایی و پراشتهایی)، اختلال یا پراکندگی در فعالیتهای ذهنی و افسردگی از علایم رایج این بیماری هستند که بر فعالیت اجتماعی فرد نیز به مرور تاثیر منفی میگذارند.
درمانی که از خودتان شروع میشود
به طور کلی رفتار و شخصیت هر فرد متاثر از محیط اطراف و نوع تربیت خانوادگی اوست. بخصوص خانواده عامل بسیار مهم و اساسی در شکل گرفتن شخصیت فرد است.
همچنین تشویق خانواده به اینکه فرد از مقدار غذای کم شروع کرده و سطح رژیم غذایی خود را به حد مطلوبی برساند، همچنین ارائه پاداش از سوی والدین و سایر اطرافیان، از دیگر اقدامات کمک کننده برای این افراد است. مسلما درمان هر نوع اختلال رفتاری با ایجاد و تقویت روحیه اعتماد به نفس امکانپذیر است. البته روشهای درمانی مثل گیاه درمانی که با طبیعت بدن انسان سازگار است، با تجویز و مشورت پزشک متخصص در مورد افسردگیهای جدیتر نیز میتواند موثر باشد. در هر صورت و با هر نوع روش کاملا مشخص است که تمایل خود فرد به درمان و بهبود وضعیت ایجاد شده، عامل اصلی معالجه اوست.
منبع:www.jamejamonline.ir